عكس بهترين دختر فاميل
و اينم عكس يكي از دختر هاي فاميلمون كه از بقيه دخترها ، قشنگتر ، خوشگلتر ، نازتر ، مهربون تر ، مظلوم تر ،
ديگه....ديگه.... بذا فك كنم .
آها جونم براتون بگه :خانوم تر ، كدبانو تر ، با سليقه تر، بهترتر ، ماه تر ، خوب تر ، اصلا بهتر بگم همه ي خوبي هاي جهان جمع شده در اين دختر :
حالا اين دختر خانوم با اين همه صفات خوب كه شمردم براش ، نسبتش با عرفان جونم چيه ؟؟؟؟
.
.
.
.
اين دختر خانوم چند تا نسبت اساسي داره با عرفان . كه به طور خلاصه به چند موردش اشاره مي كنم :
1- نوه ي مادربزرگ مامانش
2- خواهرزاده ي دايي و خاله هاي مامانش
3- برادرزاده ي عمو ها و عمه هاي ، مامانش
4- خواهر خاله اش
5- دختر بابابزرگ و مامان بزرگش
6- و در نهايت مامانش
واي هندونه هايي كه خودم بغل خودم دادم دارن ميفتن .
راستِيَتِش اين پستو گذاشتم كه عغده ام خالي بشه كه مامانم بچگي هام برام وب نساخته و عكس بچگي هامو نذاشته اينجا و در وبم قربون صدقه ام نرفته .
ديدم خودم ، خودمو تحويل نگيرم و تعريف نكنم چيكار كنم ؟؟؟
اگه اشتباه نكنم اين عكس 5 يا 6 سالگي ام بايد باشه . يعني عكس سال 1365 يا 1366
شعري كه بابابزرگم يادم داده بود مربوط به اين زمانهام ميشه كه تل و موهامو هميشه تا بالاي ابروهام ميريختم :
نگار اُتوروپ داش اوسته
تِل لَرين دوزوپ قاش اوسته
باباسي ديير چاي گَتير
نگار ديير باش اوسته
( حالا در اين عكس بجاي سنگ رو صندلي عكاس نشستم )
اي كاش هيچوقت بزرگ نميشدم . چون الان اين دختر غمكده است واس خودش