تولد نگين جونم
ديروز ظهر من و عرفان رفتيم خونه ي مامان كه بعد از كلاس رقص عرفان بريم و برا نگين كيك تولد بخريم . ساعت چهار دوستهاي مامان زنگ زدن كه نزديك خونه تون هستيم اگه خونه ايد داريم مياييم كه ديديم يه كيك خوشگل واس تولد نگين جون خريدن و اومدن . نگين خيييييييييييييييلي خوشحال و سورپرايز شد . واس منم خوب شد كه پول كيك موند تو جيبم . ( انگار اقتصادي بودن عرفان به منم سرايت كرده )
آورديم و كيك رو بريديم تا هم مهمونا بخورن هم مربي عرفان كه طبقه پايين داشت با عرفان كار ميكرد . بعد از خوردن نصف كيك يادم افتاد كه اي دل غافل از كيك عكس ننداختم . از زاويه اي عكس گرفتم كه مشخص نشه نصفش نيست . (يه عكس كاملا هنري ) ببينيد مشخصه عايا ؟؟؟؟؟
حالا از يه زاويه ي بهتر و از بالا :
الان ديگه فك كنم اصلا مشخص نيست كه نصف كيك نيست :
جان من مشخصه عايا ؟؟؟؟
يه كيك هم مامان خودش پخته بود كه عرفان گفت نگين ناراحت نباشي ها نصف كيكت خورده شد . الان خودم اين يكي كيك رو برات تزئينش ميكنم :
مواد لازم : كيك مامان پز- شكلات براي روي كيك كه طرز تهيه اش رو خاله نسرين به عرفان ياد داده بود و عرفان خودش درست كرد - ترافيل و شكلاتهاي رنگي و كاكائويي براي روي كيك كه با بابا رفتن و خريدن .
اين هم نتيجه كار :
اينم بگم كه عرفان از روز قبل ، ژله درستيده بود و تزئينش كرده بود تا نگينو سورپرايز كنه :( برخلاف سال هاي قبل كه حسودي نگينو ميكرد ، امسال عرفان واس خاله اش سنگ تموم گذاشته بود و نگين ميگه صبح زود اولين كسي كه به موبايلم زنگ زد و تولدم رو تبريك گفت عرفان بود . )
بعد از رفتن مهمونا نگين جونو برديم بيرون تا با خودش براش كادوي تولد بخريم . بعد از سه چهار ساعت گشتن بالاخره يه مانتو و يه شال خريديم اما وقتي اومديم خونه اونقد خسته شده بوديم كه نميتونسيتم تكون بخوريم . اومديم نشستيم در تراس و شام خورديم . كسي حال نداشت بلند بشه عكس بندازه . من در حالت پخش شده رو صندلي، دو سه تا عكس يادگاري گرفتم.
يه فيلمي بود يه زماني نشون ميداد به اسم دونفر و نصفي ، الان كيك تولد نگين هم در اين عكس ها شده يك عدد و نصفي . كه با احتساب عكس كيك پيش تولدش در ويلا ، ميشه دوعدد و نصفي