عرفان عرفان ، تا این لحظه: 19 سال و 28 روز سن داره

تنها دليل زنده بودنم

عرفان و جایزه مسابقه ي علمي مدرسه اش

عرفان در مسابقه ي علمي مدرسه شون نفر سوم شده  و حدود يك ماهي بود كه منتظر جايزه اش بود . هي ميگفت: مامان  به نظرت نميخوان جايزه بدن ؟؟؟ مامان پس كي اين جايزه ي ما رو ميدن ؟؟؟ مامان نكنه بخوان جايزه ندن ؟؟؟ مامان نكنه جايزه ي منو خورده باشن ؟؟؟  مامان نكنه به نفر سوم جايزه ندن ؟؟؟ مامان فك ميكني جايزه رو اين هفته بدن ؟؟؟ مامان تو ميگي جايزه ام چيه ؟؟؟ مامان به نظرت جايزه ام بزرگه يا كوچيك؟؟؟ مامان به نظرت جايزه ام قشنگه ؟؟؟ مامان چند روز شده از وقتي اعلام كردن كه من نفر سوم شدم ؟؟؟ مامان يعني پول ندارن براي ما جايزه بخرن ؟؟؟ خلاصه ديگه منو كشت با اين سوال ها . فك ...
12 آذر 1394

عكس هاي سه چهار قبل كه از نگين سرقت كردم

باز چند تا عكس از نگين كش رفتم و بهانه اي شد برا اينكه برات پست بنويسم : اينا عكس هاي تولد شش سالگيت هست كه تو خونه ي قبلي باباجون اينا هست . فقط خودمون بوديم و عمو محمد و خاله مهين و سايه و سينا : لباس تولدت همون لباس سفيدي هست كه در دو عكس اول تنت هست و اين  پيراهن كه در عكس بالا دستت هست كادوي خاله مهين بود كه پوشيدي و خوشت اومد و درش درنياوردي :                 اينم تولد هفت سالگيت  تو خونه ي فعلي باباجون اينا كه چون روز سوم فروردين هست  و اون روز باباجون اينا به دوستان و اقوام گ...
3 آذر 1394

پي نوشت پستي كه عرفان ابروهاش رو از ته زده

خيييييييييلي وقت پيش يه پستي گذاشته بودم كه عرفان ابروهاش رو از ته زده بود . وقتي پست رو مينوشتم عرفان اجازه نداد عكس ابروهاي زده اش رو بذارم در وب اما  اون روز داشتم عكس هاي قديمي رو ميديم تا به اين عكس ها رسيدم هم خنده ام گرفته بود هم گريه ام . واي كه چه مصيبتها كشيدم و روزها با مداد ابروي خودم ، برا عرفان ابرو ميكشيدم و حتي بعضي قسمتهاي موهاي سرش رو هم زده بود و ته سرش سفيد ديده ميشد كه با مداد سياه و ماژيك اونجا ها رو هم سياه ميكردم مي بردمش مهد تا بچه ها ازش نترسن . در اون پست هم نوشتم كه من نميدوستم ابرو تا اين حد در قيافه ي آدم تاثيرگذار هست . اگه كسي به اعجاز ابرو در قيافه اعتقاد نداره با ديدن اين عكس عرفان ميتونه ايمان بي...
3 آذر 1394

عرفان در روز تاسوعا

امسال هم مثل سالهای قبل عرفان  انتظار روز تاسوعا رو میکشید که بره مسجد نزدیک خونه ی بابا اینا و بالاسر شمع ها باشه .( یه جورایی میشه گفت مدیر عامل  شمع روز تاسوعای مسجد بشه ). این عکسو من به زور تو پاگرد خونه ی بابا انداختم .میگفت وقت ندارم برا عکس . الان دیرم میشه یه نفر دیگه جای من میره اونجا مسئول میشه . میگفت خودم نوکر امام حسینم برا عرفان پیراهن مشكي خريده بوديم که فقط اونو پوشيده بود و از روش هيچي نميپوشيد . من كلللللللللللللللي حرص خوردم و ماجراها داشتيم تا تونستم اين سوشرت رو تنش كنم . ( به قول شاعر كه ميگه بسي رنج بردم در اين سال سي )  هر كار ميكردم نه كلاه ميذاشت سرش  نه اين مشكي سر  رو مي بست...
1 آذر 1394

عرفان و چند تا عکس با دوستاش

پنجشنبه شب واس شام خونه ی عمو نادر دعوت بودیم که عرفان با زهرا و سبحان و حنانه و هلیا و سلما   در شلوغی آرزو به دل نموندن . منم چند تا عکس ازشون گرفتم اما کیفیتشون خوب نبود که نگین جون زحمتشو کشید و برام چند تا عکس از بچه ها انداخت . ديگه هر ادا و قيافه اي  از خودشون در آوردن موقع عكس :  اینم از میز شاممون : مدیونید اگه فک کنید من از اینا بلد نیستما. در پایان مهمونی هم عرفان یه رقص آذری خوشگل کرد و همه خوششون اومد . ...
24 آبان 1394

ماجراي تقلب

چند روز پيش ظهري رفتم خونه ديدم عرفان ناراحت نشسته . فهميدم تو مدرسه براش مشكلي پيش اومده كه اينجوري پَكَر شده . گفتم خب تعريف كن ببينيم کی یا چي تو رو اينقد ناراحت كرده ؟؟؟؟؟ عرفان گفت مامان آقا معلممون گفت فردا بايد با اوليا بياي مدرسه . گفتم خاك بر سرم . چي شده ؟؟؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم هري ريخت چون مطمين بودم واس درس نخوندنش نيست كه گفتن اوليا بياد و تو مدرسه  هم از نظر درس و هم از نظر اخلاق از عرفان راضي هستن . هفته ي قبلش هم كه در كلاسشون جلسه بود رفتم معلمشون اونقد عرفانو تعريف كرد كه چند تا هندونه رفت زير بغلم .  با نگراني گفتم عرفان  با كسي دعوا كردي؟؟؟؟ (هميشه به عرفان سفارش ميكنم كه مبادا كسي رو ...
21 آبان 1394

پي نوشت پست قبل

عطف به پست قبلي ، ديديم كه پسر ما دو روز هفته با لباس ورزشي ميره مدرسه گفتيم خب يه لباس ورزشي درست و درمون بخريم براش. عرفان با باباش و مامانم رفتن لباس ورزشي بخرن من فقط سپرده بودم لباسي بخرين كه شلوارش از بغل راه نداشته باشه و زياد مشخص نباشه ورزشي هست كه با كاپشن زمستوني زياد به چشم نزنه  . اينام رفتن و كاپشن شلوار ورزشي خيلي خوبي برا عرفان گرفتن . عرفان اونجا ديده لباس اصلي بارسلونا هست از فرصت استفاده كرده و اين لباس رو هم خريده برا تابستونش : امروز كه عرفان ورزش داشت و از ديشب لباسا رو پوشيده بود و ميخواست با اين لباسا بخوابه . گفتم بابا دربيار با اينا كه نميتوني بخوابي . ميگه پس بذار يكم ورزش كنم بعد دربيارم : ...
17 آبان 1394

مدل خواب عرفانم :

عرفانم هميشه وقتي رو تخت خوابش ميخوابه سر و ته ميخوابه . يعني  سرشو ميذاره پايين تخت و هرچقدرم ميگم سرت رو از اين طرف بذار تا از پنجره باد نخوره به سرت  ميگه دوس دارم اينجوري بخوابم . ( حالا چه حكمتي در سر وته خوابيدن هست  الله اعلم )   وقتي هم به  خاطر اصرار  من  شب درست ميخوابه ، صبح كه بيدار ميشم ميبينم باز سرو ته شده  : اين بالش جوجه اش رو هم چند ساله كه از خودش دور نميكنه و حتي موقع خواب  يا بغلش ميكنه ميخوابه يا ميذاره كنارش و ميخوابه . شکر میکنم خدا را عطا نموده بر ما نوگلی ناز و زیبا خوابای خوش ببینی تو دنیا غم نبینی  &n...
11 آبان 1394