عرفان عرفان ، تا این لحظه: 19 سال و 29 روز سن داره

تنها دليل زنده بودنم

تولد باباجون

اینم از عکس های دیشب که برای بابا یه تولد کوچیک خودمانی گرفتیم .البته بیشتر عکس چیزکیک رو که خودم پختم گرفتم نه عکس بابا رو با یک عکس دلم خنک نشد . بزار یک عکس دیگه هم از چیزکیکم بزارم و حالا عکس بابای گلم و عرفان جونم با کیکم مدیونید اگه فک کنید اولین باری بود که روی کیکم اینقدر صاف شده بود و من ذوق مرگ شده بودم راستشو بخوایید دلم هنوز خنک نشده و میخوام یه عکس دیگه از کیکم بزارم. اینم بگما که بابا بیشتر از همه چی  از چیز کیکی که من پخته بودم خوشش اومد. و من در حدی به خودم افتخار کردم که کاشف اتم اونقدر به خودش افتخار نمیکنه ...
5 آذر 1395

پارکی در اطراف شهرمون

اینم یک پارکی هست خارح از شهر ، والا از بس عکس ها رو دیر میذارم در وب اسم پارک یادم رفته که در طرفهای سردررود هست فقط یادم هست اونروز که رفتیم این پارک ، جمعه بود و من مریض بودم و سرما خورده بودم و تب و لرز داشتم و از صبح رفته بودم خونه ی بابا اینا . که مامان برام آش درست کرد و ازم پرستاری کرد. عصری که میخاستن برن از سردرود گوشت و گوجه سبز بخرن به اصرار مامان منم باهاشون رفتم و اونجا به کل یادم رفت که من مریض بودم . درسته آخرهای اردیبهشت ماه بود اما هوا یکم سرد بود و من چون خودم احساس سرما میکردم به زور این کاپشتن رو تن عرفان کرده بودم انصافا هم چه ترکیبی شده کاپشن با شلوارک اینم عکس تابستانی که مراد ماه ...
26 آبان 1395

عید

اینم چند تا عکس از  تعطیلات عید سال هزار و سیصد و نود و پنج که در مشهد بودیم . چهار روز از تعطیلاتمون رو در مشهد بودیم اینم از اءل گلی خودمون عید همون سال ...
24 آبان 1395

یک روز عرفان بدون تخت

روزی که  اتاق عرفان رو کاغذ دیواری میزدن و مجبور شدیم تختش رو جمع کنیم ، خونه که اومدم دیدم  تو آشپزخونه صندلی های دور میز رو برداشته و اینجوری گرفته خوابیده. آدم دلش کباب میشه  براش 😘 بجای تشک هم یه پتو مسافرتی رو نصفه نیمه باز کرده زیرش ...
24 آبان 1395

مگس مزاحم

اون روز موقع عوض کردن پرده های اتاق عرفان و تمیز کردن پنجره اتاقش  یک مگس سمج اومده بود خونه و من و عفی نمیتونستیم مگس مزاحم رو بکشیم. ظهر هم که خاستیم دو دقیقه چشمهامونو ببندیم و استراحت کنیم انگار موی مگس رو آتیش زدن که بیاد و نذاره ما بخوابیم. از خیر خوابیدن هم گذشتیم ولی بازهم نتونستیم این مگس مزاحم رو به قتل برسونیم که عفی رفت اتاقش و در رو بست که مگس نتونه بره اتاقش. دیدم عرفان داره یه کاغذ کوچولو رو وارد سوراخ کلید در میکنه که اندازه ی این سوراخ کلید از خود مگس کوچیکتر هست. پرسیدم پسرم این چه کاریه ؟؟چرا کاغذ فرو میکنی اون تووو؟؟؟؟ گفت میخوام مگس نتونه از اون سوراخه بیاد اتاقم. اینم عکس عرفان در تالار موقع مراسم شام یکی از...
16 آبان 1395

کیک مادر فرزندی پز

یه کیک پختیم با عرفان و بعدم دوتایی به کمک هم گند زدیم به قیافه ی کیک 😂 انصافا از این افتضاح تر نمیتونست باشه 🤔 مثلا میخواستیم طرح ستاره بزنیم . از قدیم گفتن آشپز که دوتا شد ، نه ببخشید طراح روی کیک که دوتا شد طرح نهایی اینجوری افتضاح از آب درمیاد .😂  . .  یه تیکه گذاشتم تو کیفش ببره روز اول مدرسه بخوره. ...
27 مهر 1395